مصاحبه جدید واکین فینیکس با مجله توتال فیلم
وی طی مصاحبه جدید خود درباره سبک بازیگریاش صحبت کرد.
واکین فینیکس از جمله هنرپیشگان سرشناس هالیوودی است که مدت طولانی است در عرصه بازیگری سروصداهای زیادی به پا کرده است. وی بیشتر به خاطر فیلم «گلادیاتور» (Gladiator) به شهرت دست پیدا کرد؛ فیلمی که استعدادهای این بازیگر را به طور کامل به نمایش گذاشت و نامزدی جایزه اسکار را نیز برایش به همراه داشت. واکین به تازگی در فیلم مورد انتظار و دیدنی «جوکر» (Joker) به ایفای نقش پرداخته؛ فیلمی که هم از سوی منتقدان و هم از سوی مخاطبان با واکنشهای بسیار مثبتی همراه بوده و بسیاری بر این باورند که پس از جک نیکلسون و هیث لجر، لایقترین جوکر تاریخ سینما است. مدتی قبل مجله توتال فیلم با این بازیگر مصاحبهای انجام داده و درباره حرفه بازیگری فینیکس سوالاتی از آن پرسیدهاند و ما نیز تصمیم گرفتیم مهمترین سوالات این مصاحبه را گرد آورده و در این پست منتشر کنیم.
در دوران کودکی، تمام فرزندان خانواده به کار بازیگری روی آورده بودند. آیا حس رقابتی بین شما وجود داشت؟
“نه، ما خیلی از یکدیگر حمایت میکردیم. یادم میآید یک قسمت آزمایشی تلویزیونی بود که من و خواهرم برای نقش یک خواهر و برادر انتخاب شده بودیم. در آخر خواهرم نقشاش را گرفت و پسر دیگری نقشی که من برایش انتخاب شده بودم را دریافت کرد. یادم میآید مدیر برنامههای من و والدینم نمیدانستند چگونه این موضوع را به من اطلاع دهند. واقعا خندهدار است به خصوص الان چراکه کسی از این موضوع چیزی نمیداند. آنها احتیاط زیادی میکردند و به نظر من تا زمانی که یکی از ما نقش را بگیرد، مشکلی وجود نداشت.”
بعد از فیلمهای «دور برگردان» (U-Turn) و «۸ میلیمتر» (۸mm) که با نیکولاس کیج همبازی شدید، در فیلم «گلادیاتور» حاضر شدید و جنجال و سروصدای زیادی به پا کردید. این فیلم باعث شد شهرت زیادی به دست بیاورید و حتی نامزد دریافت جایزه اسکار شوید. آیا از این موفقیت شگفتزده شدید؟
“کاملا چراکه من سادهلوحترین انسان روی زمین هستم. فکر میکردم کودکان و افرادی که آثار سینمایی را چند بار تماشا میکنند و فیلم «ماتریکس» را دوست دارند عاشق چرم مشکی و دوربینهای ۹ میلیمتری میشوند. به همین خاطر هیچ ایدهای نداشتم که آنها چگونه میخواهند این فیلم را به فروش برسانند و اصلا اطمینان نداشتم. در طول فیلمبرداری شما اصلا به این چیزها فکر نمیکنید و این اشتباه بسیار بزرگی است چراکه آنوقت تلاش زیادی میکنید و میخواهید با این تلاش خودتان و فیلم برای تماشاچی رضایتبخش باشد. زمانی که خودمان را آماده کردیم تا با رسانهها ملاقات داشته باشیم، تهیهکنندگان اجرایی را میدیدیم که در حال خندیدن هستند و پرواز میکردند. بعد به این فکر افتادم که حتما موفقیت زیادی داشته و سروصدای زیادی به پا کرده است.”
شما به سراغ بازی در فیلم «او» (Her) به کارگردانی اسپایک جونز رفتید و نقش نویسندهای را ایفا کردید که عاشق یک سیستم عامل رایانهای شده. بازی در این نقش چقدر برای شما عجیب بود؟
“یادم میآید، وقتی برای نمایش این فیلم به جشنواره فیلم نیویورک رفتیم، من بیرون ایستاده بودم و دیالوگهای پایانی فیلم را میشنیدم؛ سکانسی که من سر سامانتا داد میزدم و میگفتم: منظورت چیست نمیتوانی متوقفش کنی؟ آن زمان بود که برای اولین بار تحت تاثیر قرار گرفتم و به اصل ماجرا پی بردم. آن لحظه بود که گفتم: من دارم با سیستم عامل لعنتیام صحبت میکنم! در عین حال در طول فرآیند ساخت به خصوص همان اوایل پروژه این ذهنیت را ایجاد کرده بودیم که این رابطه واقعی است. به همین دلیل به شکلی آن را اجرا کردیم که انگار همینگونه است. ما آن را به شکلی کاملا واقعی اجرا کردیم و باید هم همین کار را میکردیم.”
شما در یک پروژه به دنبال چه چیزی هستید؟ کارگردان مهمتر است یا شخصیت یا حتی داستان؟
“زمانی یک پروژه بهترین است که هر سه مورد را در بر بگیرد. زمانی است که فیلمسازانی که تحسینشان میکنم قصد ساخت فیلم جدید دارند اما من میبینم که شخصیت چیز چندانی برای ارائه ندارد به همین دلیل به آنها پاسخ منفی میدهم. یا از طرفی از فیلمنامه یا شخصیت بسیار خوشم آمده و گفتهام «لعنتی، این واقعا خوب است!» اما از فیلمساز خوشم نمیآمد. بنابراین تمامی این عوامل باید در کنار یکدیگر قرار بگیرند. گاهی اوقات این اتفاق میافتد اما باز فیلم افتضاح از آب در میاید اما از یک سری جوانب، همان اثار به شما بهترین پروژه را ارائه میدهند.”
آیا زمان زیادی طول میکشد تا از دنیای یک نقش خارج شوید؟ آیا فرآیند خاصی برای این کار هست؟
“من از این فرآیند آگاهی ندارم. من تا به امروز خودم آن را ساختهام! به نظر من زمانی یک چیز تاثیرگذار است که بسیار آرام وارد شما شوند و بعد هم بیرون بیایند. هرموقع میشنوم دیگر بازیگران در حال صحبت درباره این موضوع هستند به سراغشان میروم و میگویم: اوه لطفا در اینباره صحبت نکنید! مسئله سخت این وسط این است که زمانی که شما فیلمی درست میکنید، یک بخش خاصی در زندگی شما وجود دارد که ساده میشود چراکه در طی این مدت آن بخش را رها کردهاید مگر نه؟ نیازی نیست که در زندگی روزمره برای هرچیز ساده و پیش پا افتادهای نگران شوید. شما در آن زمان تمام تمرکز خود را روی آن قسمت زندگی میگذارید، فیلمی که دارید میسازید، این زندگی احساسی. به همین سبب زمانی که فیلم به پایان میرسد این لحظه به وجود میآید که با خود میگویید: حالا باید دقیقا چه کنم؟ من چند ماه گذشته را صرف تمرکز روی این پروژه کردم، درست است؟ من میدانستم که هفته من قرار است جگونه بگذرد و از قبل از برنامه خودم خبر داشتم. پس از پایان یافتن پروژه، هنگامی که از خواب بیدار میشوید، با خود میگویید که الان چه باید بکنم؟ انگار کاری برای انجام دادن نداری. هر کس در این صنعت مشغول به کار است، این حس را به خوبی تجربه کرده است.”
نویسنده و مترجم: مانی شکیبایی
پیشنهادات سایت:
برای باخبر شدن از آخرین اخبار سایت و سینمای جهان ، به کانال تلگرام فیلم تو مووی بپیوندید.