«بابک کریمی» بازیگر، تدوینگر فیلم و استاد دانشگاه که در سال ۲۰۱۱ برای بازی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» (A Separation) ساختهی دوست کارگردانش «اصغر فرهادی» برندهی «شیر نقرهای» برلین شد، سابقهی بازی در «یلدا» (Yalda, a Night for Forgiveness) به کارگردانی «مسعود بخشی» که در جشنوارهی ساندنس گذشته برندهی جایزه شد، و اخیراً «جنایت بیدقت» (Careless Crime) که در جشنوارهی ونیز روی پرده رفت و به کشورهای مختلفی از جمله آلمان و ایتالیا فروخته شد را دارد. اخبار سینمای جهان را از فیلم تو مووی دنبال کنید.
او در فیلم «زندگی پیش رو» (The Life Ahead) با «سوفیا لورن» همبازی شده، تجربهای در موردش میگوید: «هرگز تصور نمیکردم که سرنوشت برای من رقم بزند.» کریمی با ایتالیا پیوندهای دیگری هم داشته و از جشنوارهی «مدفیلم» رم برندهی جایزهی افتخاری شده است. او در مصاحبه با «ورایتی» از تهران در مورد واکنش سینماگران ایران به شکست «دونالد ترامپ»، مواجهه با پاندمی و سانسور مرسوم که هیچکدام تأثیری بر خروجی سینمای ایران نداشتهاند میگوید.
واکنش جامعهی سینمایی ایران به نتیجهی انتخابات ایالات متحده چگونه بود؟
ایران کشوری است که همیشه از لحاظ فرهنگی دارای شکافی بین افرادی که از دنیا استقبال میکنند و میخواهند دیالوگ برقرار شود و هنرها و فرهنگهای مختلف ترکیب شوند، و تندروهایی که میخواهند مرزهای ما را ببندند بوده است. ما درگیر گونهای جنگ داخلی فرهنگی هستیم. ترامپ و بایدن هرکدام یکی از این دو دسته را تغذیه میکنند. سیاستهای ترامپ باعث شده ملیگرایان ایران محافظهکارتر شوند و بایدن دوباره به باز شدن ارتباط کمک خواهد کرد.
چیزی که من در چند روز پس از انتخابات آمریکا متوجه شدم این بود که این شکاف حتی درون جامعهی سینمایی ایران هم وجود دارد. بعضی خوشحالند که ترامپ باخته، و دیگران نه. مسئلهای بزرگی نیست.
اما آیا در دوران اوباما توافق هستهای موجب برداشته شدن تحریمها و رسیدن اکسیژن اقتصادی به مردم ایران نشد؟
بله، شد. مشکل اینجاست که فساد زیادی وجود دارد. من نمیدانم پولی که پس از برداشته شدن تحریمها به دست آمد چه شد. صادرات و واردات دوباره رشد کرده بود و اقتصاد در حال بهتر شدن بود. اما ترامپ آمد و زیر همه چیز زد… فراموش نکنیم که حالا با بازگردانده شدن آن تحریمها نمیتوان از خارج از ایران به داخل پول انتقال داد. ما حالا مردم بسیار فقیرتری داریم. ثروتمندان ثروتمندتر شدند و فقرا فقیرتر.
پاندمی چه تأثیری بر روی جامعهی فیلم ایران داشته، بهویژه در تولید؟
به تازگی بازی در یک فیلم را به پایان رساندهام (درامی اثر محسن قرایی با عنوانی که ترجمهاش میشود «بیپول») ما هر روز صبح پزشکانی در محل فیلمبرداری داشتیم که دمای بدن ما و سطح اکسیژن خون ما را میسنجیدند. به محض اشتباهی از کسی سر میزد از همه تست میگرفتند. یک تونل ضدعفونی وجود داشت که همگی باید از آن عبور میکردیم و بعد به محل فیلمبرداری برویم. سالنهای سینما چندین مرتبه باز و فوراً بسته شدهاند. اما حتی وقتی که باز بودند مردم مراجعه نمیکردند.
مردم در ایران نتفلیکس نگاه میکنند؟
بدون شک، بسیاری از مردم با استفاده از ویپیان نگاه میکنند.
«جنایت بیدقت» در مورد یکی از رویدادهای کلیدی منتهی به انقلاب ۱۹۷۹ است وقتی که معترضین یک سالن سینما را به نشانهی مخالفت با فرهنگ غربی آتش میزنند. اما ارتباطاتی نیز با زمان حال دارد وقتی که مردم تصمیم میگیرند سینمایی را در زمان حال ایران به آتش بکشند. به نظر اثر دردسرسازی میرسد.
کاری نمادین است که جنبههای دورهای فشار بر فرهنگ را روایت میکند. تمامی رهبران دنیا ترجیح میدهند که فرهنگ وجود نداشته باشد، زیرا فرهنگ محرک اندیشه و انتقاد است. این مسئله امروز بیشتر احساس میشوند وقتی که جناح راست به دنیا تاخته… فیلمی بسیار تمثیلی و نمادین است.
آیا در ایران با مشکل سانسور مواجه شد؟
همهی فیلمهایی که در اینجا تولید میشوند پیش از آنکه جلوی دوربین بروند باید مجوز بگیرند. آنگاه، وقتی فیلم را ساختید، باید محصول نهایی را نشان دهید، زیرا بسیاری از فیلمسازان برای فیلمنامهای مجوز میگیرند و فیلمی متفاوت میسازند. مزیت سانسور در ایران این است که میتوان با سانسورکننده گفتگو کرد. میتوان قرار ملاقاتی تنظیم کرد، به دفترشان رفت و گفت: «اجازه دهید این صحنه را توضیح دهم.» و از این قبیل. باید بیان خوبی داشته باشید و صبر زیاد.»
شما زمان زیادی در ایتالیا گذراندهاید و همین منجر به همکاری با «سوفیا لورن» در «زندگی پیش رو» شده است. این تجربه چگونه بود؟
میخواهم عبارتی را دوباره به کار ببرم که «روبرتو بنینی» استفاده کرد وقتی که فرصت همکاری با فلینی را به دست آورده بود. او گفت که احساس میکرده یک کشیش روستایی است که به همراه پاپ در مراسم عشای ربانی حاضر میشده. بهتر از این نمیتوانم توصیفش کنم!
اولین روزی که ملاقات کردیم به او گفتم که هرگز تصور نمیکردم روزی ملاقات کنیم، چه رسد به اینکه با هم کار کنیم. البته با نام کوچک او را خطاب قرار ندادم، بلکه طبق آداب و رسوم ایتالیاییها با او حرف زدم. اما او با هر دو دستش دست مرا گرفت و گفت: «مرا سوفیا صدا بزن.»
او به عنوان زنی که تمامی خصوصیات یک ستاره را دارد، بسیار شکوهمند و در عین حال فروتن است. یک همکار بینقص. متأسفانه تنها یک روز با هم فیلمبرداری داشتیم، اما یکی از آن روزهای تاریخی بود که هرگز تصور نمیکردم سرنوشت برای من رقم بزند. با فیلمهای او بزرگ شدهام. در یکی از وقفهها گفتم: «سوفیا سؤالات بسیاری دارم که مایلم از شما بپرسم، و او گفت: «هر چه میخواهی بپرس، عزیزم.» بعد در مورد [ویتوریو] دسیکا حرف زدیم، چارلی چاپلین و غیره. بهشدت تکاندهنده بود.»
آیا فکر میکنید ایتالیا باید «زندگی پیش رو» را به عنوان نماینده به اسکار بفرستد؟
امسال رقبای بسیار خوب دیگری وجود دارند، مثل فیلمهای جدید «مارکو بلوچیو» و «متئو گارونه». اما فکر میکنم که ایتالیا باید از بازگشت سوفیا به سینما پس از این همه سال تجلیل کند، و به شکل بهیادماندنی چنین کند. شایستگی این تکریم را دارد.
پیشنهادات سایت:
برای باخبر شدن از آخرین اخبار سایت و سینمای جهان ، به کانال تلگرام فیلم تو مووی بپیوندید.