ژانل مونائه در فیلمی پرتنش، با هراس و وحشتِ دوران بردهداری در ایالاتمتحده روبهرو میشود.
اولین نکتۀ مهم دربارۀ فیلم ترسناک «آنتبلوم» (با عنوان اصلی Antebellum) شوخطبعی نهفته در عنوان آن است که در ابتدا میتواند موجب بهاشتباهانداختن مخاطب شود. در اولین صحنۀ فیلم، با نمایشی حرفهای و شجاعانه روبهرو میشویم که ظلم و ستم رواشده بر سیاهپوستان را در مزارع ایالت لوئیزیانا در آمریکا به تصویر میکشد. به نظر میرسد که این صحنه از نظر زمانی متعلق به بحبوحۀ جنگهای داخلی آمریکاست؛ حال آنکه عنوان فیلم، یعنی کلمۀ «آنتبلوم»، به دوران قبل از جنگ داخلی آمریکا اطلاق میشود. در این صحنه، افسران و مأموران نیروهای متفقینِ جنوبی در میان دختران زیبا و کارگرانی که بردهاند، قدم میزنند و سپس دربارۀ پیروزی قریبالوقوع خود بر دشمن خیانتکار شمالی رجزخوانی میکنند. بنابراین شاید «آنتبلوم» به دوران پیش از جنگ داخلی آمریکا اشاره نمیکند، بلکه به دوران پیش از نبردی اشاره دارد که هنوز اتفاق نیفتاده است، اما در آیندهای نزدیک به وقوع خواهد پیوست؛ نبردی سخت و ترسناک، چنان که از فیلمی در ژانر وحشت انتظار میرود.
فیلم ترسناک «برو بیرون» (با عنوان اصلی Get Out) در سال ۲۰۱۷ اکران شد. در حقیقت، پس از اکران این اثر بود که در ایالاتمتحده، برای ساخت فیلمهای ترسناک یا حتی طنز و هجو به مسائلی متفاوت با موضوع تبعیض نژادی توجه شد. علاوهبر این، همواره، سیاهپوستان در جامعه در معرض خشونتهایی بهظاهر کوچک قرار دارند. بیشک، میان خشونتهای کنونی و وحشیگری دوران بردهداری ارتباطی وجود دارد و همین ارتباطات پتانسیلهای فراوانی برای به تصویر کشیدهشدن در خود دارند. اما ما در «آنتبلوم» باید چنین مضمونی روبهرو نیستیم. این فیلم را جرارد بوش و کریستوفر رنز نوشته و کارگردانی کردهاند. این اثر از بازی کاریزماتیک ژانل مونائه به زیبایی بهره میبرد تا ذهنیت و تأثیر تفکر و نگرش جامعه را به تصویر بکشد و در نهایت به قائلهای پرآشوب بدل شود.
برای نمونه، صحنۀ آغازین فیلم را میتوان نمایشی از تواناییهای فیلمسازان دانست. این صحنه ذهن مخاطب را درگیر پیداکردن رابطۀ علتومعلولی و یافتن نشانهای میکند که آن همه خشونت، آشفتگی و صراحتی را که متعاقباً شاهد خواهیم بود، توجیه نماید. دوربین در میان صحنه حرکتی سیال دارد و به سوژه نزدیک میشود تا از نزدیک خشونت جاری در فیلم را برای مخاطب ملموس کند. در برخی از بخشها، به بردگان فراری پرداخته میشود که شخصیت ادن با بازی مونائه نیز یکی از آنهاست. این افراد با وحشیگری تمام تنبیه میشوند. در حقیقت، این صحنهها تصویری از جنایت و شکنجهاند، اما چنان که باید بر غیرانسانیبودن آنها تأکید نشده است.
«آنتبلوم» و وحشتی به بلندای تاریخ که همچنان پابرجاست
صرفنظر از ادن، بیشتر شخصیتهای سیاهپوست فیلم ترسناک «آنتبلوم» هیچ نامی ندارند؛ حتی صدای آنها نیز شنیده نمیشود، زیرا اربابانشان صحبتکردن آنها با یکدیگر را ممنوع کردهاند. این افراد حتی اجازه ندارند موقع کارکردن آواز بخوانند. در عوض به آنها دستور داده شده است که حین کارکردن سوت بزنند. وقتی کار روزانه تمام میشود، تمام پنبهای که در طول روز چیده شده است، میسوزد. این اتفاق میتواند نشان از آن باشد که احتمالاً محل وقوع داستان مزارع پنبۀ جنوب آمریکا نیست؛ یعنی، همان جایی که عموماً در چنین فیلمهایی به تصویر کشیده میشوند. در حقیقت، زجری که سیاهان در این مکان متحمل میشوند در راستای منافع اقتصادی اربابانشان نیست. ما در اینجا با سازوکاری سازمانیافته روبهرو هستیم که با اراده و اختیار خود به سیاهان تجاوز میکند، آنان را کتک میزند، میسوزاند و میکشد. حال آنکه این اعمال ضدانسانی را فقط برای لذتبردن و تفریحکردن انجام میدهد!
علاوهبر نمایش تفریحات ناراحتکنندۀ افرادی همچون افسر نیروهای جنوبی (با بازی اریک لانگه) یا زنی روستایی با آن دامنهای پرچین ژیپوندار (با بازی جنا مالون)، فیلم «آنتبلوم» از ساختاری بسیار منطقی و خوشساخت بهره میبرد. برای نمونه، نمایشدادن صحنههای ترسناک آزار و اذیت سیاهپوستان در همان ابتدای فیلم کاملاً ضروری است؛ زیرا این آزار و اذیتها دلیلی برای برخی رفتارهای خشن و انتقامهای خونین بعدی به شمار میرود. اما این رابطۀ علتومعلولی گاه معکوس میشود؛ زیرا مخاطب با آگاهی از انتقامی حتمی که در پیش است با هیجانی غریزی، صحنههای وحشیانۀ ابتدایی فیلم را دنبال میکند.
خواندن ادامۀ این مقاله، لذت تماشای فیلم «آنتبلوم» و شگفتیهای آن را از بین خواهد برد. بنابراین اگر به غافلگیرشدن در حین تماشای فیلم علاقهمند هستید، ادامۀ این مقاله را پس از تماشای فیلم بخوانید. اما آنچه غافلگیرکننده نیست، حقیقتی مسلم در ماجراست: فیلم «آنتبلوم» داستانی حماسی را دربارۀ قدرتمندشدن یک زن روایت میکند؛ زنی که به شکلی غمانگیز و ترسناک تحقیر شده است. در ادامۀ فیلم مشخص میشود که ادن در واقع، نویسندهای معروف به نام ورونیکا هنلی است که در قرن بیستویکم زندگی میکند. او دکترای جامعهشناسی دارد و در دنیای مدرن آمریکا از زندگی شخصی و حرفهای موفقی برخوردار است. او سخنرانیهای انگیزشی برگزار میکند، در تلویزیون اجراهایی موفق دارد و جلسات خصوصی یوگا تشکیل میدهد. البته با وجود همۀ اینها، سخت وابسته و دلبستۀ همسر خوشقیافه و فداکارش، با بازی مارک ریچردسن و دختر دوستداشتنیشان است.
ورونیکا در سفری کاری به نیواورلئان، شبی را با دو تن از دوستانش به تفریح میگذراند . نقش این دو دوست را لیلی کولس و گبوری سیدیبی بازی میکنند و میتوان گفت که تمام بار شوخطبعی فیلم را سیدیبی بر عهده دارد.
ورونیکا در زندگی خوشحال و راضی است. او میداند با برخی مسائل ناراحتکننده و مشکلاتی که برایش اتفاق میافتد چگونه مدارا کند و برخوردهای آزارندۀ دربان بیادب هتل یا سفیدپوستان نژادپرست او را ناامید نمیکند. او بهواسطۀ شغلش با خوشبینی به تواناییهای خود اطمینان دارد و با سخنانی شعارگونه و پُرامید، آیندهای روشن و پرانرژی و در مجموع موفق را به تمام زنان سیاهپوستِ همچون خود نوید میدهد.
در میانههای فیلم به زمانی برمیگردیم که ورونیکا دزدیده میشود و به عنوان برده از او سوءاستفاده میشود. در ادامه نیز چنان شاهد تنزل شرایط و موقعیت او هستیم که زندگی شاد و موفق قبلی او همچون رؤیایی موهوم به نظر میرسد؛ بهگونهای که دیگر حتی یک انسان به حساب نمیآید. حال به نظر میرسد آن تصویر ایدهآل و کامل از موفقیت، اوهامی پیش نبوده است که شاید در اثر مخدری قوی ایجاد شده باشد.
اما چهکسی این بلا را سر ورونیکا آورده است؟ پاسخ فیلم به این پرسش چندان عمیق نیست. فیلمنامه، گروهی نژادپرست شیطانصفت را عامل این اتفاق معرفی میکند، اما دربارۀ دلیل و انگیزۀ آنها برای انجامدادن این اعمال ضدانسانی و خشن توضیحی ارائه نمیدهد؛ زیرا در حقیقت ذینفعانِ اصلی قربانیشدنِ ورونیکا خودِ سازندگان فیلم ترسناک «آنتبلوم» هستند! کسانی که به دلایل سیاسی نمیخواهند به حیطۀ اتفاقات خشونتآمیز نژادپرستانه وارد شوند و در حاشیۀ امن خود به دنبال شرحی ساده برای موضوعی بسیار پیچیده هستند.
آیا فیلم ترسناک «آتنبلوم» بهخوبی توانسته است داستانش را روایت کند؟ به نظر شما، ارتباط بین ادن و ورونیکا بهخوبی تعریف شده است و میتوان آن را فهمید؟
پیشنهادات سایت:
برای باخبر شدن از آخرین اخبار سایت و سینمای جهان ، به کانال تلگرام فیلم تو مووی بپیوندید.