صحبت های مارتین اسکورسیزی درباره فیلم مرد ایرلندی
این کارگردان عنوان کرده که قصد ساخت فیلم بزرگی را داشتند که در عین حال روی یک شخصیت تمرکز داشته باشد.
به تازگی مجله Sight & Sound به سراغ کارگردان خوش آوازه هالیوودی، مارتین اسکورسیزی رفته تا درباره اثر جدیدش یعنی «مرد ایرلندی» (The Irishman) با وی گفتگو کند. این فیلم که به تازگی سروصدای زیادی به پا کرده، ستارگان زیادی از جمله آل پاچینو، رابرت دنیرو و جو پشی را در خود جای داده است. «مرد ایرلندی» روایتگر داستان یک کهنه سرباز آمریکایی به نام فرانک شیرن است که پس از اتمام جنگ جهانی دوم به یک کلاهبردار و آدمکش تبدیل شده و با شخصیتهای شرور زیادی همکاری میکند. با وجود اینکه دههها از داستان فرانک شیرن میگذرد، اما رازهای حل نشده تاریخ آمریکا هنوز هم برای مخاطبان جذاب است و اسکورسیزی تلاش کرده تا با دیدی جدید در این فیلم به این موضوع بپردازد. حال بیایید نگاهی به مهمترین سوالات پرسیده شده در این مصاحبه و پاسخهای اسکورسیزی نسبت به آنها بیندازیم:
شیوه خاصی دارید تا فیلم مرد ایرلندی را برای کسانی که هنوز ندیدهاند، توصیف کنید؟
“خب، داستان این فیلم در دهه ۱۹۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی در دنیای زیرزمینی آمریکای شمال شرقی به وقوع میپیوندد و جنایات و اتحادیههای سازمانیافته و سیاسیهای وابسته کشور را به تصویر میکشد. داستان تا سال ۲۰۰۰ میلادی نیز جریان دارد و تنها تمرکز فیلم روی شخصیت فرانک شیرن است؛ شخصی که به عنوان عضوی وفادار برای این جامعه تاریک به حساب میآید. فیلم داستان مردی را روایت میکند که خودش را در جایگاهی میبیند که اصلا نمیتوانست تصورش را هم بکند. فیلم براساس عشق، وظیفهشناسی، وفاداری و در نهایت خیانت ساخته شده است. ما تلاش کردیم فیلمی را بسازیم که مقیاس بزرگی دارد اما بیشتر از هر چیز روی یک شخصیت تمرکز داشته باشد و داستان را با همان شخصیت ادامه دهد؛ تا پایان زندگیاش. مردمان زیادی میآیند و میروند، اتفاقات عجیب رخ میدهد و مردم متوجه میشوند که درست همانند یک سرباز هستند؛ سوالی نمیپرسند، یک سرباز خوب هستند، بیرون میروند و کاری که گفته شده را انجام میدهند. در نهایت هم درباره آن ماجرا هیچ صحبتی نمیکنند. این داستان تضاد اخلاقی را به تصویر میکشد. فیلم در حال به تصویر کشیدن زندگی فرانک و تلاشش برای ایجاد تعادل بین کاری که به عنوان انسان انجام میدهد و کاری که برای زندگی خودش انجام میدهد، است. ماجرایی که در نهایت به نابودی او ختم میشود. فیلم سکانسهای خندهدار و کمدی هم دارد!”
هرچقدر به پایان فیلم نزدیک میشویم، اینگونه به نظر میرسد که از یک فیلم جنایی که قتل مردم را روایت میکند، به اثری که درباره زندگی است میرسیم. تقریبا در یکی از صحنههای پایانی فرانک باخبر میشود که وکیلش به قتل رسیده و زمانی که میپرسد کار چه کسی بوده مامور افبیآی پاسخ میدهد، سرطان.
“اولین چیزی که به ذهن خطور میکند، همین است. این موضوع بدان معنی نیست که مامور اف بی آی از کل ماجرا باخبر است. درست مانند این میماند که بگوییم: اوه یه دقیقه صبر کن…. اوه به خاطر دلایل طبیعی مرد، باشه. آنها در همان دنیا هستند به همین دلیل هم میتوانیم به راحتی بگوییم که با واقعیت تفاوتی ندارد و واقعا هم ندارد. همه چیز درباره قدرت است اما در نهایت پای عشق هم به میان میآید. اینکه فرانک چگونه مجبور است با احساساتش کنار بیاید، چه وظایفی برای انجام دادن دارد و اینکه بعد از اتمام این ماجراها چگونه با خود روبرو میشود. بعد از تمامی اینها بحث مردن پیش میآید. تمام مردان پیر میمیرند، خانواده وی میمیرند یا با هم غریبه میشوند مخصوصاً دخترش پگی. آنا پاکوین در این فیلم بسیار عالی است. وی تنها یک خط دیالوگ دارد اما همان دختر از همه چیز خبر دارد و همه چیز را با نگاه کردن متوجه شده است. فرانک دوست دارد تنها با دخترش باشد و میخواهد دخترش دوستش داشته باشد اما پگی بعد از اینکه کل ماجرا و کارهای تبهکارانه پدرش را متوجه میشود، نمیخواهد با وی صحبت کند. فرانک هم میخواهد همه چیز را به وی توضیح دهد اما حق با اوست، در دنیای بیرون افراد بد زیادی وجود داشتند. او عوض شده بود. پیدا کردن مسیر درست در بخش جنوب شرقی ایتالیا و جنگی که ۴۱۱ روز برایش طول کشید، تاثیر زیادی روی آدم میگذارد و حتی یک انسان سالم را از بین میبرد. من نمیخواهم بگویم که این اتفاقات بهانه هستند اما زمانی که میگوید «شما نمیدانید آن بیرون چه خبر است» حق دارد؛ آنها اصلا خبر نداشتند. این موارد بدان معنی نیست که وی باید اینگونه رفتار کند اما خیلی ساده است، آنها اصلا دلیل رفتارهایش را نمیفهمند.”
این فیلم به سراغ موضوعات سیاسی زیادی مثل خانواده کندی، ماجرای کوبا و ترور جان اف کندی رفت اما در عین حال فاصله خاصی با آنها رعایت کرد
تمام داستانی که حول محور حضور مافیا در دالاس وجود دارد، خودش چیز دیگری است و من اصلا سراغ آن نرفتهام. نظریههای توطئه همیشه سرگرمکنندهتر بودند اما باید بگویم که باور دارم در این بین المانها و عناصر دیگری وجود دارند که کاملا واقعی هستند. همیشه در ماجراهای بدین شکل، افرادی هستند که اهمیت کمتری در تشکیلات دارند اما با آدمهای بد و مهم زیادی ارتباط برقرار میکنند.
نویسنده: مانی شکیبایی
پیشنهادات سایت:
برای باخبر شدن از آخرین اخبار سایت و سینمای جهان ، به کانال تلگرام فیلم تو مووی بپیوندید.