نگاه اختصاصی فیلم تو مووی به فیلم اسپایدرمن به دور از خانه
دنباله این فیلم ابرقهرمانی توانست به خوبی دین خود را به مارول و طرفدارانش ادا کند.
هشدار: در صورتی که فیلم «انتقام جویان پایان بازی» را ندیدهاید، خطر اسپویل برای شما وجود دارد!
«اسپایدرمن: به دور از خانه» (Spider man: Far From Home) جدیدترین اثر کمپانی دیزنی و مارول به کارگردانی جان واتز بوده که ستارگان زیادی از جمله تام هالند، زندایا، ساموئل ال جکسون، کوبی اسمالدرز، جیبی اسموو، جیکوب باتالون، جیک جیلنهال و ماریسا تومی را در خود جای داده است. داستان این فیلم درست پس از اتفاقات فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) به وقوع میپیوندد؛ زمانی که پیتر پارکر، ابرقهرمان دوستداشتنی محلهمون تصمیم داره تا به بهترین دوستش ند و ام جی بپیونده و سفری بدون لباس ابرقهرمانی به اروپا داشته باشد. با اینحال برنامه چند هفتهای پیتر با پیدا شدن نیک فیوری خراب میشود و وی قبول میکند تا با کمک شخصیت میستریو راز حضور گروه شرور المنتالزها در زمین را پیدا کرده و آنها را شکست دهد. دنباله فیلم «اسپایدرمن» داستانی جدید را پیش گرفت؛ داستانی که شاید از لحاظ ساختاری چندان هم تفاوتی نداشت اما از نظر تئوری نسبت به فیلمهای این شخصیت متفاوت بود. آشنایی ما با شخصیت میستریو در اولین سکانس فیلم صورت میگیرد. جایی که ما جیک جیلنهال را در نقش این کارکتر میبینیم و به نظرم که واقعا کسی به غیر از این بازیگر نمیتوانست این نقش را به این خوبی ایفا کند. جیلنهال از جمله بازیگران با تجربه هالیوودی است که تقریبا نقشهای خیلی متفاوتی را ایفا کرده و در آنها موفق بوده و با این فیلم میتوانیم مطمئن باشیم که کارنامه ابرقهرمانی این بازیگر هم موفق از آب در آمده است. پیتر در این فیلم از لحاظ روحی شکستخورده است؛ از اینکه الگو و معلم ابرقهرمانیاش، تونی فوت کرده ضربه دیده و در عین حال برای اینکه بتواند احساسش را به ام جی زیبا و باهوش ابراز کند، به این سفر نیاز دارد. همه چی قرار است به خوبی پیش برود تا اینکه سر و کله نیک فیوری پیدا میشود، ناگهان المنتالزها میآیند و میستریو را در کنار اسپایدرمن میبینیم. از همان ابتدای فیلم حس شوخطبعی و این چاشنی جادویی مارول را حس کردم؛ ساختار و چاشنی که حتی با به پایان رسیدن «پایان بازی» و آغاز دنیا و فاز جدید مارول، هنوز در فیلمهایش وجود دارد (البته به دور از خانه در فاز سوم مارول قرار دارد ولی به هر حال) این طنز داستانی اسپایدرمن در این فیلم بیشتر بود.
نقدهای زیادی را خواندم که این موضوع را رد کرده و حتی عنوان کردهاند که چاشنی طنز فیلم نسبت به «بازگشت به خانه» کمتر شده اما من کاملا مخالفم. یکی از نکات مثبتی که توانسته بود این حس طنز را افزایش دهد احساس پیتر نسبت به امجی بود؛ تلاشش برای اینکه بتواند وی را تحت تاثیر قرار دهد، با رقیبش سر رسیدن به امجی مبارزه کند و تمامی اینها دغدغههای نوجوانانهای است که به خوبی به فیلم گنجانده شده. بگذارید اینطوری توضیح بدهم. «اسپایدرمن به دور از خانه» فیلمی ابرقهرمانی است اما مسائل شخصی و دغدغههای پیتر را هم به خوبی به آن اضافه کرده به طوری که نه از آنها زده میشوید و نه اینکه کل سکانسهای فیلم را مبارزات پیتر و گروه المنتالزها در بر میگیرد. جیلنهال زوج خوبی برای پیتر بود؛ به نظر من حتی مارول بخشی از موفقیت این فیلم را مدیون جیلنهال است. از آنطرف اما خود داستان نقصهایی داشت؛ نقصهایی که در صورت کارگردانی درست و سرهمبندی خوب میتوانست خیلی ساده برطرف شود. من از مارول و آثارش انتظار زیادی ندارم؛ قرار نیست با اثری هنری مواجه شوم. مارول هدفش سرگرم کردن مخاطب است و تا به امروز در کارش موفق بوده است. بعضی موارد بیشتر از سطح انتظار و بعضی مواقع هم کمتر اما در کل توانسته برای مخاطبانش سرگرمکننده باشد. «به دور از خانه» نیز به همین شکل است؛ نباید انتظار زیادی از فیلمی داشته باشیم که برای سرگرمی ساخته شده و بعضی مواقع هم جنبه تجاری داشته.
به نظر من «اسپایدرمن بازگشت به خانه» و دنباله آن به خوبی دین خود را به دنیای سینمایی مارول و طرفدارانش ادا کرده است. تام هالند به خوبی توانست پیتر پارکر باشد، به خوبی توانست جوان بودن و دغدغهها و مشکلات اسپایدرمن نوجوان را به تصویر بکشد. نقطه اوج داستان پایانش است؛ اگر در طول فیلم هیجان خاصی احساس نکنید در آخر حتما دهنتان باز خواهد ماند. دلم نمیخواهد زیاد درباره پایان صحبت کنم پس قضاوت و تماشایش را به خود شما میسپارم. تنها مشکل این وسط جدایی مارول از سونی است؛ مشکلی که با پایان خوب «به دور از خانه» مطابقت نداشت. شاید با این پایان بندی قسمتهای بیشتری از اسپایدرمن منتشر میشد و ما میتوانستیم با هیجان زیاد منتظر قسمتهای بعدی باشیم بدون اینکه از پایین آمدن کیفیت دنبالهها بترسیم اما جدایی سونی این لذت را از مخاطبان و طرفداران مارول گرفت. در کل به عنوان جمعبندی میتوانم بگویم که «اسپایدرمن به دور از خانه» اثری سرگرمکننده، هیجانانگیز و تماشایی است که به درد آخرهفتههای حوصله سر بر میخورد که پاپکورن درست کنی و به تماشایش بپردازی. توصیهای دارم که خودم خیلی وقت پیش به این نتیجه رسیدم؛ مارول آثار سرگرمکننده میسازد پس سعی نکنیم زیاد در تماشای اینجور فیلمها دقیق و موشکافانه باشیم. اگر میخواستم میتوانستم از نقصهای فیلمبرداری، از کارگردانی بد جان واتز و از اضافی بودن برخی کارکترها بگویم اما میدانم که مارول همین است که هست پس بهترین کار لذت بردن از اینجور فیلمها است. اگر فن مارول باشید که حتما لذت میبرید شاید خیلی هم لذت ببرید و اگر نه به نظرم تماشایش برای یک بار مشکلی ایجاد نمیکند و توانایی سرگرم کردن شما را دارد. نظر شما در اینباره چیست؟ پیتر پارکر و ماجراجویی جدیدش چه احساسی به شما داد؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
نویسنده و منتقد: مانی شکیبایی
پیشنهادات سایت:
برای باخبر شدن از آخرین اخبار سایت و سینمای جهان ، به کانال تلگرام فیلم تو مووی بپیوندید.